شماره ٥٥٩: عمر بر باد مي رود بي او

عمر بر باد مي رود بي او
کي بود زندگي چنين نيکو
نفسي عمر را غنيمت دان
حاصل عمر خود ز خود مي جو
ما چنين مست و عقل مخمور است
گو برو هر چه بايدش مي گو
در دلم جز يکي نمي گنجد
غير آن يک بگو که ديگر کو
گر هزار است ور هزار هزار
نزد عارف يکي است بي من و تو
احول است آنکه يک دو مي بيند
تو چو احول نه اي نبيني دو
ذکر سيد هميشه اين باشد
وحده لااله الا هو