شماره ٥٤١: در دو عالم يکي است مثلش کو

در دو عالم يکي است مثلش کو
کي بود مثل چون نباشد دو
به وجود او يکي است تا داني
اين دوئي از چه خاست از من و تو
به ظهور آن يکي هزار نمود
مي نمايد هزار اما کو
گنج و گنجينه و طلسمي تو
هر چه خواهي ز خويشتن مي جو
ميل با عاقل دو رو چه کني
باش با عاشقان او يک رو
غير او نيست ور تو گوئي هست
نبود هيچ هستيي بي او
نعمت الله يکي است در عالم
ور تو گوئي که دو برو مي گو