شماره ٤٨٧: کرمي کن بيا دمي بنشين

کرمي کن بيا دمي بنشين
يک نفس نزد همدمي بنشين
رند مست خوشي بدست آور
جام مي نوش و با جمي بنشين
در خرابات عشق مستانه
شاد برخيز و بي غمي بنشين
ذوق از زاهدان نخواهي يافت
با چنين طايفه کمي بنشين
با دل ريش پيش درويشي
به تمناي مرهمي بنشين
حاصل عمر ما دمي باشد
دم بوم در بيا دمي بنشين
نعمت الله را اگر جوئي
پيش رندي مکرمي بنشين