شماره ٤٧١: چشم بگشا و جمال او ببين

چشم بگشا و جمال او ببين
نور روي او به او نيکو ببين
جام و مي با همدگر خوش مي نگر
صورت و معني اين هر دو ببين
جام ما باشد حباب و آب مي
سوبسو گردد روان هر سو ببين
صد هزار آيينه دارد يار من
در همه آيينه آن يک رو ببين
دامن دلق توئي را پاره کن
يوسف و پيراهن يکتو ببين
روي او بينم به نور روي او
من چنين مي بينم او را تو ببين
سيدم آئينه گيتي نماست
هر چه مي خواهي به نور او ببين