شماره ٤٥٢: در چشم پر آب ما نظر کن

در چشم پر آب ما نظر کن
هر سو برو و ز ما خبر کن
سوداي ميان تهي که داري
رندانه بيا ز سر بدر کن
خاک کف پاي عاشقان شو
خود را به کمال معتبر کن
گر مي خواهي بهشت جاويد
مستانه به بزم ما گذر کن
هستي بگذار عارفانه
در عالم نيستي سفر کن
جامي ز حباب پر کن از آب
با ما تو حديث بحر و بر کن
بنگر تو جمال نعمت الله
در جام جهان نما نظر کن