شماره ٤٥١: عالم سرآبي و سرابي است نظر کن

عالم سرآبي و سرابي است نظر کن
بنگر که سراب و سرآبي است نظر کن
نقشي و خيالي است از آن رو که خيال است
در ديده ما صورت خوابي است نظر کن
اما نظري کن به حقيقت که توان ديد
عالم همه چون جام و حبابي است نظر کن
آب است حباب است در اين بحر هويدا
اين هر دو بهم جام شرابي است نظر کن
گر در يتيم است و گر لؤلؤ لا لا است
در اصل همه قطره آبي است نظر کن
هر ذره که بيني بتو خورشيد نمايد
روشن بنگر ماه نقابي است نظر کن
در کوي خرابات بجو سيد ما را
مي بين که چه خوش مست خرابي است نظر کن