شماره ٤١٤: از ازل تا به ابد آينه دار اوئيم

از ازل تا به ابد آينه دار اوئيم
ما همه آينه داران جهان يک روئيم
موج درياي محيطيم عجايب اين است
عين آبيم ولي آب ز جو مي جوئيم
گاه در ميکده باشيم و گهي در مسجد
در همه حال که هستيم خوشي با اوئيم
روز و شب ديده ما گرد جهان مي گردد
روشنائي نظر از نظرش مي بوئيم
گوش کن گفته مستانه ما را بشنو
که چنين گفته مستانه از او مي گوئيم
چشم ما نقش خيال دگري گرديده
عاشقانه ز نظر پاک فرو مي شوئيم
در خرابات مغان سيد سرمستانيم
گر چه رنديم ولي رند خوش نيکوئيم