شماره ٣٨٥: ما مرشد عشاق خرابات جهانيم

ما مرشد عشاق خرابات جهانيم
ساقي سراپرده ميخانه جانيم
تو از همداني و وليکن همه دان نه
از ما شنو اي دوست که سر همه دانيم
تو عالم يک حرفي و ما عالم عالم
تو مير صدي باشي و ما شاه جهانيم
هر کس به جمال رخ خوبي نگرانند
در آينه خويش به خود ما نگرانيم
از ما به همه عمر يکي مور نرنجيد
تا بود بر اين بوده و تا هست برآنيم
هر يار که بينيم که او قابل عشق است
حسني بنمائيم و دلش را بستانيم
رندان سراپرده ما عاشق و مستند
ما سيد رندان سراپرده از آنيم