شماره ٣٨٤: به سر خواجه که ما مستانيم

به سر خواجه که ما مستانيم
غير مي هر چه دهي نستانيم
داستان همه عالم مائيم
دست ما گير کز آن دستانيم
در خرابات مغان مست خراب
ساقي مجلس سرمستانيم
دل و دلدار خوديم و مي و جام
جان و جانانه و اين و آنيم
مطرب خوش نفس عشاقيم
عاشقانه غزلي مي خوانيم
حالت ما دگر و ما دگريم
خدمتش زاهد و ما رندانيم
نعمت الله نهاده خواني
قدمي نه که همه مهمانيم