شماره ٣٦٦: ما عاشق چشم مست ياريم

ما عاشق چشم مست ياريم
آشفته زلف بي قراريم
سرمست مي الست عشقيم
شوريده چشم پرخماريم
آئينه روشن ضميريم
خورشيد منير بي غباريم
پرگار وجود کايناتيم
هر چند که نقطه را نگاريم
هر دم که ز نقش خود برآئيم
جاني به جهانيان سپاريم
در هر دو جهان يکي است موجود
باقي همه صورت نگاريم
يک باده و صدهزار جام است
ما جمله يکيم اگر هزاريم
سيمرغ هواي قاف قربيم
شهباز فضاي برج ياريم
دريم و ليک در محيطيم
بحريم و ليک در گذاريم
تا واصل ذات عشق گشتيم
در هر صفتي دمي برآريم
درياب رموز نعمت الله
پنهان چه کنيم آشکاريم