شماره ٣٣٥: مستيم و خراب و مي پرستيم

مستيم و خراب و مي پرستيم
پنهان چه کنيم مست مستيم
گوئي مستي و رند و عاشق
آري مستيم و رند هستيم
برخاسته از سرير هستي
بر مسند نيستي نشستيم
مستيم و مدام همدم جام
صد شکر که توبه را شکستيم
تا جان باشد شراب نوشيم
کرديم اين شرط و عهد بستيم
در بند خيال دي و فردا
بوديم امروز و باز رستيم
شادي روان نعمت الله
مي مي نوشيم و مي پرستيم