شماره ٣٣١: خسته حاليم وز لطف تو شفا مي طلبيم

خسته حاليم وز لطف تو شفا مي طلبيم
دردمنديم و ز وصل تو دوا مي طلبيم
هر کسي را ز تو گر هست به نوعي طلبي
ما بهر وجه که هست از تو ترا مي طلبيم
از خدا نعمت جنت طلبد زاهد و ما
به خدا گر ز خدا غير خدا مي طلبيم
آنکه ما مي طلبيمش همه دانند و ليک
نيست يارا که به گوئيم کرا مي طلبيم
مشکل اين است که سعي طلب ما هرگز
نرسيده است بدان جاي که ما مي طلبيم
کيميائي که مس قلب ازو زر گردد
به يقين از نظر پاک شما مي طلبيم
گر بقا مي طلبي باش فنا چون سيد
ما ز خود ناشده فاني چه بقا مي طلبيم