شماره ٣١٧: يک نظر از اهل دل تا ديده ايم

يک نظر از اهل دل تا ديده ايم
نزد مردم همچو نور ديده ايم
در خيال ديدن او روز و شب
همچو ديده سوبه سو گرديده ايم
عاشق و مستيم و با ساقي حريف
مي ز جام عشق او نوشيده ايم
از دم ما مرده دل زنده شود
تا لب عيساي جان بوسيده ايم
ذوق بلبل از نواي ما بود
زانکه ما گل از وصالش چيده ايم
تا ابد سلطان اقليم دليم
خلعت از روز ازل پوشيده ايم
سيد ما در نظر چون آينه است
ما در اين آئينه او را ديده ايم