شماره ٢٩٩: چشم مستت به خواب مي بينم

چشم مستت به خواب مي بينم
لعبتي بي نقاب مي بينم
جام گيتي نما گرفته به دست
خوش حبابي پرآب مي بينم
نور چشم است و در نظر دارم
روي او بي حجاب مي بينم
آينه پيش ديده مي آرم
رند مست خراب مي بينم
تو به روز آفتاب بيني و من
روز و شب آفتاب مي بينم
ساغر مي مدام مي نوشم
همه خير و ثواب مي بينم
سيدم از خطا چو معصومم
هر چه بينم صواب مي بينم