شماره ٢٩٨: دولت وصل يار مي بينم

دولت وصل يار مي بينم
کام دل در کنار مي بينم
همه روشن به نور او نگرم
گر يکي ور هزار مي بينم
آنکه از چشم مردم است نهان
روشن و آشکار مي بينم
هر خيالي که نقش مي بندم
نور روي نگار مي بينم
خانه دل که رفته ام از غير
خلوت يار غار مي بينم
اين عجايب که ديد يا که شنيد
که يکي بي شمار مي بينم
نعمت الله را چو مي نگرم
از نبي يادگار مي بينم