شماره ٢٩٧: نقش عالم خيال مي بينم

نقش عالم خيال مي بينم
در خيال آن جمال مي بينم
همه عالم چو مظهر عشقند
همه را بر کمال مي بينم
ساغر باده اي که مي نوشم
عين آب زلال مي بينم
نور چشم است و در نظر دارم
از سر ذوق و حال مي بينم
آينه پيش ديده مي آرم
حسن آن بي مثال مي بينم
ترک رندي و عاشقي کردن
از دل خود محال مي بينم
نعمت الله را چون مي نگرم
صورت ذوالجلال مي بينم