شماره ٢٨٢: مطرب خوش نواي رندانم

مطرب خوش نواي رندانم
ساقي بزم باده نوشانم
سخن عاشقان اگر خواهي
بشنو از من که خوش همي خوانم
جام بر دست و مست و لايعقل
گرد رندان مدام گردانم
بزم عشق است مجلسم دائم
روز و شب عاشقان حريفانم
ساغر درد درد مي نوشم
به از اين خود دوا نمي دانم
صورتم موج و معنيم بحر است
ظاهرا اين و باطنا آنم
مي کشم خوان پادشاهانه
نعمت الله رسيد مهمانم