شماره ٢٧٥: شيخ ما بود در حرم محرم

شيخ ما بود در حرم محرم
قطب وقت و يگانه عالم
از دمش مرده مي شدي زنده
نفسش همچو عيسي مريم
به صفات قديم حق موصوف
هفت دريا به نزد او شبنم
شرح اسما به ذوق خوش خوانده
عارف اسم اعظم آن اعظم
بود سلطان اولياي جهان
بود روح القدس ورا همدم
سينه اش بود محرم اسرار
در دلش بود گنج حق مدغم
نعمت الله مريد حضرت اوست
شيخ عبدالله است او فافهم