شماره ٢٧٤: آفتاب است و سايه بان عالم

آفتاب است و سايه بان عالم
به مثل او چنين چنان عالم
جام گيتي نما است مي بينش
که نمايد همين همان عالم
غير او ديگري نخواهد ديد
هرکه بينا بود در آن عالم
اين ميان وکنار کي بودي
گر نبودي درين ميان عالم
صورت اوست نور ديده ما
اين معاني کند بيان عالم
همه عالم نشان او دارد
بي نشان او بود نشان عالم
هر زمان عالمي کند پيدا
مي برد آورد روان عالم
عالم عشق را نهايت نيست
هست اين بحر بي کران عالم
نعمت الله چون مي جام است
جام مي را بدان بدان عالم