شماره ٢٥٠: نقش خيال رويش ديشب به خواب ديدم

نقش خيال رويش ديشب به خواب ديدم
مه را به شب توان ديد من آفتاب ديدم
هرسو که ديد ديده درياي بي کران ديد
روشن چو نور ديده ماهي درآب ديدم
جام جهان نمائيست هر شاهدي که بينم
جامي چنين لطيفي پر از شراب ديدم
درکوچه خرابات عمري طواف کردم
ساقي بزم رندان مست خراب ديدم
هر صورتي که ديدم معني نمود در وي
معني و صورت آن آب و حباب ديدم
مايي ما برافتاد اويي او عيان شد
او رابه ديده او خوش بي حجاب ديدم
گنجي که بود پنهان پيدا شده است برمن
سري که درحجاب است من بي حجاب ديدم
از نور نعمت الله عالم شده منور
روشن ببين که نورش در شيخ و شاب ديدم