شماره ١٩٨: حاصل ما دل است وحاصل دل

حاصل ما دل است وحاصل دل
درد عشق است بنگر اين حاصل
درد عشقش بيان کنم چو بود
مشکل حل و حل هر مشکل
گوشه دل سراي اوست ولي
عشق لاخارج است ولا داخل
عاقبت بازگشت جمله به ما است
والعجب حق به حق شود واصل
بحر عشقش به ما چو موجي زد
هم ز ما شد حجاب ما حايل
جسم و جان را به جزو و کل بسپار
بي سروپا درآ به خلوت دل
شاهبازي نه بلبل گلزار
روح محضي چه مي کني گل و گل
عشق او گوهر خزانه ما است
معني دريا و صورتم ساحل
تا که سيد ز خود کناري کرد
درميان نيست جز خدا قايل