شماره ١٨٨: آفتابي مي پرستم لايزال

آفتابي مي پرستم لايزال
مهر من هرگز نمي گيرد زوال
ديده در آئينه گيتي نما
ديده تمثال جمال بي مثال
گرچه ذره مي نمايد آفتاب
ماه نور او نمايد بر کمال
يک نفس با ما درين دريا درآ
نوش کن گرتشنه اي آب زلال
مي نمايد حسن او هر آينه
او جميل و دوست مي دارد جمال
چشم مستش چشم بندي مي کند
مي برد از چشم ما خواب و خيال
رند سرمستيم و با سيد حريف
عاشق و معشوق دائم در وصال