شماره ١٦٩: عشق او دريا و ما در وي صدف

عشق او دريا و ما در وي صدف
از صدف گوهر طلب کن اي خلف
گوهر هر کس که باشد خوبتر
باشد او را بر يکي ديگر شرف
کي تواند بود گيلان همچو مصر
يا کجا باشد سقر مثل نجف
کشف کشاف است ما را در نظر
کي بود چون کشف ما کشف کشف
گرچه دريا آب رو دارد ولي
غير بادش نيست دريا را به کف
در پي نقش خيال اين و آن
حيف باشد گر شود عمرت تلف
نعمت الله مجلسي آراسته
آمده رندان مست از هر طرف