شماره ١٣٣: آفتاب است و ماه خوانندش

آفتاب است و ماه خوانندش
همه بينند ولي ندانندش
نورچشم است و مردم ديده
درنظر دائما نشانندش
روح محض است از سرش تا پا
ديده کس نديده مانندش
بزم عشق است و عاشقان سرمست
عقل مخمور را نمانندش
هرکه بوسه ز دلبران گيرد
يک به يک بوسه و استانندش
نقش غيري خيال اگر بندم
آب چشمم ز ديده رانندش
عارفاني که سيدم بينند
در تحير که تا چه خوانندش