شماره ١١٥: رنج عشقي کشيده ام که مپرس

رنج عشقي کشيده ام که مپرس
درد دردي چشيده ام که مپرس
در طريقي که نيست پايانش
بر و بحري بريده ام که مپرس
ديده ام صورتي که ديده نديد
معنيي را شنيده ام که مپرس
گفته ام نکته اي ترا که مگوي
خط به حرفي کشيده ام که مپرس
بلبل مست گلشن عشقم
ز آشياني پريده ام که مپرس
عاشق و رند و لاابالي وار
از جهاني رسيده ام که مپرس
بنده اي را فروختم به بها
سيدي را خريده ام که مپرس