شماره ٩٣: عاشق و مست و رندم جان باز

عاشق و مست و رندم جان باز
در ميخانه را گشادم باز
الصلا اي حريف مي خواران
قدمي نه بيا و خود در باز
شاهد غيب و ساقي عشقيم
مطربا ساز عشق ما بنواز
برو اي عقل حيله را بگذار
تو و زهد و نماز و ما و نياز
در خرابات رند اوباشيم
دعوت ما چه مي کني به نماز
محرم راز خلوت جانيم
يک زمان خانه را به ما پرداز
سيد ما به عشق بنده ماست
اوست محمود و نعمت الله اياز