شماره ٦٩: نعمت الله است عالم سربسر

نعمت الله است عالم سربسر
نعمت الله در همه عالم نگر
آفتابي رو نموده مه لقا
گشته پيدا فتنه دور قمر
چون يکي اندر يکي باشد يکي
آن يکي در هر يکي خوش مي شمر
ذوق سرمستان ما داري بيا
از سر دنيي و عقبي درگذر
جان کدام است تا بيان جان کنم
سر چه باشد تا سخن گويم ز سر
هر چه او از جود او دارد وجود
معتبر باشد نباشد مختصر
گر خبر پرسي ز سرمستان ما
نعمت الله جو که او دارد خبر