شماره ٥٨: يک نظر در چشم مست ما نگر

يک نظر در چشم مست ما نگر
نور او در ديده بينا نگر
خوش بيا بر چشم ما بنشين چو ما
سو به سو مي بين و در دريا نگر
رند سر مست خوشي گر بايدت
در خرابات مغان ما را نگر
هر چه هست آئينه گيتي نماست
ديده بگشا در همه اشيا نگر
اين عجائب بنگر اي صاحب نظر
جاي آن بيجاي ما هر جا نگر
از بلا چون کار ما بالا گرفت
مبتلا شو در بلا بالا نگر
نعمت الله را به نور او ببين
آفتابي در قمر پيدا نگر