شماره ٥٢: بيا به ديده ما روي يار ما بنگر

بيا به ديده ما روي يار ما بنگر
بيا به نور خدا پرتو خدا بنگر
بيا و دردي دردش ز دست ما درکش
بيا به درد دل وآنگهي دوا بنگر
نظر ز غير فروبند و چشم دل بگشاي
به مردمي نظري کن خوشي بيا بنگر
بيا بيا که تو بيگانه نيستي از ما
به آشنايي ما رو در آشنا بنگر
توئي و وعده فردا و روي او ديدن
ببين به چشم من امروز و حاليا بنگر
اگر تو آئينه دل زدوده اي به صفا
نگاه کن تو در آئينه و مرا بنگر
چو سيد ار تو نديدي جمال او به يقين
بيا به ديده ما در جمال ما بنگر