شماره ٣٣: نيست شو تا هست گردي اي پسر

نيست شو تا هست گردي اي پسر
ور نگردي پست گردي اي پسر
غيرت ار داري ز غيرش درگذر
حيف اگر پا بست گردي اي پسر
دست دستان زيردست خود کني
گر چو ما زان دست گردي اي پسر
خوش درآ در بحر بي پايان ما
تا به ما پيوست گردي اي پسر
عاشقي بگذاشتي ديوانه اي
گرد عقل پست گردي اي پسر
زاهد مخمور باري هيچ نيست
مي بخور تا مست گردي اي پسر
در طريق سيد سرمست ما
نيست شو تا هست گردي اي پسر