شماره ٥: منم آئينه حقيقت يار

منم آئينه حقيقت يار
گرچه باشد حقيقت آينه دار
نور چشم من است و در ديده
نيست جز روي خوب او ديدار
خانه خالي و يار در خلوت
ليس في الدار غيره ديار
در خرابات عشق مي گردم
عاشق و رند و لاابالي وار
نتوان يافت در همه عالم
همچو من دردمند دردي خوار
فارغ از محتسب گرفته شراب
آمده مست بر سر بازار
همدمم جام و محرمم باده
نعمت الله حريف و ساقي يار