شماره ٢٤٧: اي نامه نو رسيده از يار

اي نامه نو رسيده از يار
بي گوش سخن شنيده از يار
در طي تو گر هزار قهرست
لطفيست بمن رسيده از يار
اي بوي وفا شنيده از يار
اين جان جفا کشيده از تو
وي ديده هر آنچه گفته از دوست
وي گفته هر آنچه ديده از يار
هرگز باشد که چون سوادت
پر نور کنيم ديده از يار
اندر شب هجر مطلع تو
صبحيست ولي دميده از يار
اي حظ نظر گرفته از دوست
وي ذوق سخن چشيده از يار
گر باز روي ز من بگويش
کاي بي سببي رميده از يار
انصاف بده که چون بود سيف
پيوسته چنين بريده از يار