در صفت منجم حاذق و منافق و تمثيل اصحاب دعوي به غير معني

(في بطلان احکام النجوم و صفة هيئة الفلک و واضع هذاالعلم، قال النبي عليه السلام: النجوم حق و احکامها باطل. و قال عليه السلام: من آمن بالنجوم فقد کفر، و قال عليه السلام: تعلموا من النجوم ما تعرفون به ساعات الليل والنهار، و قال اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب عليه السلام: تعلموا بالنجوم فانه علم من علوم النبوة و قال الله تعالي: السماء ذات البروج، والشمس والقمر بحسبان)
باز اينها که مرد احکامند
همه در فال و زجر خودکامند
نفس از گردش نجوم زنند
سال و مه فال سعد و شوم زنند
همه جاسوس نجم افلاکند
همه با ميل و تخته خاکند
همه در راه حکم خود رايند
به سر من که ژاژ مي خايند
زرق بوالعنبس است رهبرشان
کم ز خاکند خاک بر سرشان
نشنيدند نام بطليموس
پر فغان و ميان تهي چون کوس
همه شاگرد زرق بوالعنبس
همه از زرق او زنند نفس
روز و شب در شمار هفت و چهار
خانه جد و خانه ادبار
صاحب ليل و صاحب نوبه
زين چنين علم توبه به توبه
صاحب ساعت و دليل نهار
طالع و کدخدا و جان بختار
صاحب وجه و نيز صاحب حد
که در احکامشان نباشد رد
سبب کدخدايي و هيلاج
که منجم بدو بود محتاج
صاحب صورتست و رب اليوم
که برآنند حکميان يک قوم
حکم و تأثير و صاحب اوتاد
برتر از حد وجه و نقص و زياد
گردش و رفتن و هبوط و صعود
که ز تأثيرشان شود موجود
انحطاط و حضيض و دور و شمار
اوج خورشيد و ثابت و سيار
فلک المستقيم و جيب الميل
غايت ارتفاع و گردش ليل
گه رحاوي و گاه دولابي
گه حمايل چو تيغ اعرابي
بعد و بهت و تفاوت مابين
حاصل جيب و غايت الطولين
زيج يحيي و فاخر و مأمون
ارتفاع طوالع و چه و چون
وانکه بنهاد اوج را حرکات
ارتفاع و تفاوت ساعات
ظل مقياس و نقطه محسوس
که مقادير زاويه است رؤس
طول و عرض و سطوح و نقطه و خط
که در احوال جمله نيست غلط