في مذمة الختن

کيست اين هست مر مرا داماد
کرده حمدان ز بهر زن پر باد
گه و بيگه درآيد از در تو
کام و ناکام گشته همسر تو
گشته معروف هر که و هر جاي
کيست اين مر مراست خواهرگاي
گادن آنگه کند که گيرد زر
کس خواهر به زر درد آن خر
وان زماني که سيم نستاند
اي بسا گاو خر که برراند
هر تجمل که دارد از پي کير
بدهد وان دنس نگردد سير
چون نماند درم طلاق دهد
چک بيزاري و فراق دهد
سال و مه گادن به زر کند او
چون نماند درم به در کند او
خاک بر فرق خواهر و داماد
که نگردد کسي از ايشان شاد
هر که خواهد جماع سيم دهد
زر به معشوق خود سليم دهد
زانکه داماد تا نيابد سيم
نکند فرج خواهرت به دو نيم
آنکه او خواهرت همي گايد
مرگ بابات را همي پايد
دور باد اي برادر از ما دور
خواهر و دختر ار چه بس مستور