در بيداري از خواب غفلت گويد

بنه اي عدل و بقاي جهان
در کنار جهان سزاي جهان
چون در عدل باز شد بر تو
در دوزخ فراز شد بر تو
عدل مر مرگ را بريزد آب
جور مر فتنه را ببندد خواب
هست شادي دل ستمگاران
خوش و اندک چو خواب بيماران
عقل رامشگريست روح افزاي
عدل مشاطه ايست ملک آراي
شرع را عقل قهرمان باشد
ملک را عدل پاسبان باشد
شاه بايد غلام تن نبود
تاخطيبش دروغ زن نبود
پشه از پيل کم زيد بسيار
زانکه کوته بقا بود خونخوار