غزل

بود ز غم صد گره بر گل و بر بار گل
باد به يکدم گشاد صد گره از کار گل
طرف چمن را چو کرد چشم شکوفه سپيد
باز منور شدش ديده به ديدار گل
لاله زر آتشي است ناسره اش در ميان
لاجرم آن قيمتش نيست به بازار گل
قوس قزح در هوا تا سر پرگار زد
دايره لعل گشت نقطه پرگار گل
در چمني کآن صنم جلوه دهد حسن را
خار عجب گر کشد بار دگر بار گل
کف به لب آورده باز جام پر از لعل مي
مي به کف آور ببين روي پريوار گل