گفتار (٦٢)

دو چيز محال عقلست خوردن بيش از رزق مقسوم و مردن پيش از وقت معلوم
قضا دگر نشود گر هزار ناله و آه
بکفر يا بشکايت برآيد از دهني
فرشته اي که وکيلست بر خزاين باد
چه غم خورد که بميرد چراغ پيرزني