گفتار (٢٠)

چو بيني که در سپاه دشمن تفرقه افتاد تو جمع باش. وگر جمع شوند، ار پريشاني انديشه کن
برو با دوستان آسوده بنشين
چو بيني در ميان دشمنان جنگ
وگر بيني که با هم يک زبانند
کمانرا زه کن و بر باره بر سنگ