گفتار (٩)

هر آن سري که داري با دوست در ميان منه چه داني که وقتي دشمن گردد. و هر بدي که تواني بدشمن مرسان که باشد که وقتي دوست گردد.
و رازي که نهان خواهي با کس در ميان منه اگر چه دوست مخلص باشد که مرآن دوست را نيز دوستان مخلص باشد همچنين مسلسل
خامشي به که ضمير دل خويش
با کسي گفتن و گفتن که مگوي
اي سليم آب ز سرچشمه ببند
که چو پر شد نتوان بستن جوي