حکايت (٢٥)

يکي از ملوک عرب متعلقان ديوان را فرمود که مرسوم فلانرا چندانکه هست مضاعف کنيد که ملازم درگاهست و مترصد فرمان و ساير خدمتکاران بلهو و لعب مشغولند و در اداي خدمت متهاون. صاحبدلي بشنيد و گفت: علو درجات بندگان بدرگاه حق جل و علا همين مثال دارد
دو بامداد گر آيد کسي بخدمت شاه
سيم هر آينه در وي کند بلطف نگاه
اميد هست پرستندگان مخلص را
که نااميد نگردند از آستان آله
مهتري در قبول فرمانست
ترک فرمان دليل حرمانست
هر که سيماي راستان دارد
سر خدمت بر آستان دارد