بوسه نداده

دارم بتي ز جلوه دل سنگ آب کن
از عکس خويش، آينه عالي جناب کن
اوراق صبر و طاقت عاشق به باد ده
از يک نگاه، خانه مردم خراب کن
داغي به دست خود نه و عاشق تمام سوز
آتش به شاخ گل زن و بلبل کباب کن
کودک مزاج ناز و به عاشق بهانه گير
رنجيده جاي ديگر و با من عتاب کن
داخل به بزم ناشده، نام وداع بر
ننشسته، همچو عمر، به رفتن شتاب کن
يک وعده نيامده را، روز وصل گوي
يک بوسه نداده، به صد جا حساب کن