شماره ٧١٦: اي رخ تو قبله خورشيد پرستان

اي رخ تو قبله خورشيد پرستان
پرتو روي چو مهت شمع شبستان
تشنه به خون من بيچاره مسکين
سنبل سيراب تو برطرف گلستان
با گل رويت چه زند لاله و نسرين
با سر کويت چه کنم گلشن و بستان
طلعت خورشيد و شست يا قمرست اين
پسته شکر شکنت يا شکرست آن
اي تنم از پاي در آورده بافسوس
وي دلم از دست برون برده بدستان
سوز غم عشق تو در مجلس رندان
ياد مي لعل تو در خاطر مستان
گرميم از پاي در آرد نبود عيب
در سر سرخاب رود رستم دستان
خواجو اگر جان بدهد در غم عشقت
داد وي از زلف کژ سر زده بستان