شماره ٧٠٦: ما جرعه چشانيم ولي خضر و شانيم

ما جرعه چشانيم ولي خضر و شانيم
ما راه نشينيم ولي شاه نشانيم
ما صيد حريم حرم کعبه قدسيم
ما راهبر باديه عالم جانيم
ما بلبل خوش نغمه باغ ملکوتيم
ما سرو خرامنده بستان روانيم
فراش عبادتکده راهب ديريم
سقاي سر کوي خرابات مغانيم
گه ره بمقيمان سماوات نمائيم
گاه از سرمستي ره کاشانه ندانيم
از نام چه پرسيد که بي نام و نشانيم
وز کام چه گوئيد که بي کام و زبانيم
هر شخص که دانيد که اوئيم نه اوئيم
هر چيز که گوئيد که آنيم نه آنيم
آن مرغ که بر کنگره عرش نشيند
مائيم که طاوس گلستان جنانيم
هر چند که تاج سر سلطان سپهريم
خاک کف نعلين گدايان جهانيم
داود صفت کوه بصد نغمه بنالد
هر گه که زبور غم سوداي تو خوانيم
خواجو چو کند شرح غم عشق تو املا
از چشم گهربار قلم خون بچکانيم