شماره ٤٧١: آخر از سوز دل شبهاي من ياد آوريد

آخر از سوز دل شبهاي من ياد آوريد
همچو شمعم در ميان انجمن ياد آوريد
صبحدم در پاي گل چون با حريفان مي خوريد
بلبلان را بر فراز نارون ياد آوريد
در چمن چون مطرب از عشاق بنوازد نوا
از نواي نغمه مرغ چمن ياد آوريد
جعد سنبل چون شکن گيرد ز باد صبحدم
از شکنج زلف آن پيمان شکن ياد آوريد
ابر نيساني چو لؤلؤ بار گردد در چمن
ز آب چشمم همچو لؤلؤي عدن ياد آوريد
يوسف مصري گر از زندانيان پرسد خبر
از غم يعقوب در بيت الحزن ياد آوريد
گر به يثرب اتفاق افتد که روزي بگذريد
ناله و آه اويس اندر قرن ياد آوريد
دوستان هر دم که وصل دوستان حاصل کنيد
از غم هجران بي پايان من ياد آوريد
طوطي شکر شکن وقتي که آيد در سخن
اي بسا کز خواجوي شيرين سخن ياد آوريد