شماره ٤١٠: گردون کنايتي ز سر بام ما بود

گردون کنايتي ز سر بام ما بود
کوثر حکايتي ز لب جام ما بود
سرسبزي شکوفه بستانسراي فضل
از رشحه مقاطر اقلام ما بود
خوش بوئي نسيم روان بخش باغ عقل
از نفحه معاطر ارقام ما بود
خورشيد اگر چه شرفه ايوان کبرياست
خشتي ز رهگذار در بام ما بود
ما را جوي بدست نبيني ولي دو کون
يک حبه از فواضل انعام ما بود
چون خيمه بر مخيم کروبيان زنيم
چرخ برين معسکر احشام ما بود
بدر منبر و گيسوي عنبرفشان شب
منجوق چتر و پرچم اعلام ما بود
نوري که وقت صبح ز مشرق شود پديد
از عکس جام باده گلفام ما بود
ز ايام اگر چه تيره بود روز عمر ما
فرخنده روز آنکه در ايام ما بود
قصر وجود تا يابد کي شود خراب
گر زانکه بر کتابه او نام ما بود
خواجو مگو حکايت سرچشمه حيات
کان قطره ئي ز جام غم انجام ما بود