شماره ٣٠٢: صحبت جان جهان جان و جهان مي ارزد

صحبت جان جهان جان و جهان مي ارزد
لعل جان پرور او جوهر جان مي ارزد
گوشه دير مغان گير که در مذهب عشق
کنج ميخانه طربخانه خان مي ارزد
با چنان نادره دور زمان مي خوردن
يک زمان حاصل دوران زمان مي ارزد
شايد ار ملک جهان در طلبش در بازي
که دمي صحبت او ملک جهان مي ارزد
برلب آب روان تشنه چرا بايد بود
ساقي آن آب روان کو که روان مي ارزد
با جمالت بتماشاي چمن حاجت نيست
که گل روي تو صد لاله ستان مي ارزد
سر کوي تو که از روضه رضوان بابيست
پيش صاحب نظران باغ جنان مي ارزد
هر که را هيچ بدستست نمي ارزد هيچ
که همانش که بود خواجه همان مي ارزد
پيش خواجو قدحي باده به از ملکت کي
زانکه لعليست که صد تاج کيان مي ارزد