شماره ٢٩٨: مرغ در راه او پر اندازد

مرغ در راه او پر اندازد
شمع در پاي او سر اندازد
پسته شور شکر افشانش
شور در تنگ شکر اندازد
هر که چون افعيش کمر گيرد
خويش را از کمر در اندازد
گرد مه جادويش فسون در باغ
خواب در چشم عبهر اندازد
چون لبش عکس در قدح فکند
تاب در جان ساغر اندازد
نيم شب راه نيمروز زند
چون ز شب سايه بر خور اندازد
سيم پالاي چشم ما هر دم
سيم پالوده بر زر اندازد
مردم بحر از آب ديده ما
جامه موج در براندازد
در هواي تو چون پرد خواجو
که عقاب فلک پر اندازد