شماره ١٩٢: بدايت غم عشاق را نهايت نيست

بدايت غم عشاق را نهايت نيست
نهايت ره مشتاقرا بدايت نيست
سخن بگوي که پيش لب شکر بارت
حديث شکر شيرين بجز حکايت نيست
بسي شکايتم از فرقت تو در جانست
وگرنه از غم عشقت مرا شکايت نيست
گرم بتيغ جفا مي کشي حيات منست
چرا که قصد حبيبان بجز عنايت نيست
چنين شنيده ام از راويان آيت عشق
که در قرائت دلدادگان روايت نيست
کدام رند خرابات ديده ئي کو را
هزار زاهد صد ساله در حمايت نيست
مباش منکر احوال عاشقان خواجو
که قطع باديه عشق بي هدايت نيست