شماره ٦٨: ساقيا ساغر شراب کجاست

ساقيا ساغر شراب کجاست
وقت صبحست آفتاب کجاست
خستگي غالبست مرهم کو
تشنگي بيحدست آب کجاست
درد نوشان درد را به صبوح
جز دل خونچکان کباب کجاست
همه عالم غمام غم بگرفت
خور رخشان مه نقاب کجاست
لعل نابست آب ديده ما
آن عقيقين مذاب ناب کجاست
تا بکي اشک بر رخ افشانيم
آخر آن شيشه گلاب کجاست
بسکه آتش زبانه زد در دل
جگرم گرم شد لعاب کجاست
از تف سينه و بخار خمار
جانم آمد بلب شراب کجاست
دلم از چنگ مي رود بيرون
نغمه زخمه رباب کجاست
بجز از آستان باده فروش
هر شبم جايگاه خواب کجاست
دل خواجو ز غصه گشت خراب
مونس اين دل خراب کجاست