شماره ٣٣: آن تن ماست يا ميان شما

آن تن ماست يا ميان شما
وان دل ماست يا دهان شما
اگرآن ابرو است و پيشاني
نکشد هيچکس کمان شما
جز کمر کيست آنکه ميگنجد
يک سرموي در ميان شما
آب رخ پيش ما کسي دارد
که بود خاک آستان شما
ميکند مرغ جان ما پرواز
دمبدم سوي آشيان شما
چه بود گر بما رساند باد
بوئي از طرف بوستان شما
خواب خوش را بخواب ميبينم
از غم چشم ناتوان شما
زلف دلبند اگر بر افشانند
برفشانيم جان بجان شما
دل خواجو نگر که چون زده است
چنگ در زلف دلستان شما